طبقه ی زیرین(به همراه جلد دوم) به قلم آزاده دریکوندی
پارت بیست و نهم
زمان ارسال : ۱۹۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
اما ولادیمیر در حالی که به لبخند دندان نمای آنها نگاه میکرد، به دنبال جک وارد تالار ملکه شد. ملکه با دیدن آنها به خصوص ولادیمیر هیچ عکس العملی نشان نداد؛ در حالی که فقط خودش میدانست چقدر مشتاق داشتن این پسر است! ولادیمیر با دقت به اطرافش نگاه کرد. تالار ملکه سقف بسیار بلندی داشت و تمام دیوارهای آنجا مانند خانهی آقای کوئین از سنگ بود اما هیچ خبری از حشرات ریز و کوچک نبود و حتی چن
اطلاعیه ها :
دوستان عزیزم سلام💚
ممنونم به خاطر وقتی که برای این نوشته گذاشتید
طبقهی زیرین یک داستان کوتاه و پر از رمز و رازه که هر خوانندهای میتونه برداشتهای متفاوتی از قصه داشته باشه.
پایان رمان احتمالا کمی شما رو شوکه کنه و انتظارش رو نداشته باشید؛ اما مطمئن باشید این بهترین پایان برای طبقهی زیرین بود و امیدوارم باهام موافق باشید.
یکی از فکت های رمان:
ملکهی خونخوار (ایزابلا) در اصل همون ویکتوریا، عشق قدیمی آقای کوئین بود منتها به خاطر دریای فراموشی هیچکدوم هرگز همدیگه رو به یاد نداشتن و ما این موضوع رو از گردنبند ملکه متوجه میشیم.
باقی فکتهای رمان به عهدهی برداشت خودتونه💚
امیدوارم ازش لذت برده باشید و نظرتون رو بهم بگید.
موفق باشید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
احتمالا این یکی استراتژی متفاوتی داره🤭
۶ ماه پیشآمینا
00حالا میشه از پیش ملکه نجاتش داد این بچه چرا اینقدر نفهم بازی درآورد🥰کوئین چرا واقعا رمز درها رو عوض کرده که کلید برمیداره😅😅
۷ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
ههعععییی.... اشتباه محض!
۷ ماه پیش
ایلما
00ملکه خونخوار برعکس سرخ پوش فکرمیکنم بزرنگترباشه سرخ پوش فقط ب فکرحمله ب قصرکوین بود